2 آبان 1397
باز هم خواب ریاضی دیده ام
خواب خط های موازی دیده ام خواب دیدم خوانده ام ایگرگ زگوند خنجر دیفرانسیل هم گشته کند از سر هر جایگشتی می پرم دامن هر اتحادی می درم دست و پای بازه ها را بسته ام از کمند منحنی ها رسته ام شیب هر خط را به تندی می دوم گوش هر ایگرگ وشی را می جوم گاه در زندان قدر مطلقم گه اسیر زلف حد و مشتقم گاه خط ها را موازی می کنم با توان ها نقطه بازی می کنم لشکر تمرین دارم بیشمار تیغی از فرمول دارم در کنار ناگهان دیدم توابع مرده اند پاره خط ها، نقطه ها، پژمرده اند در ریاضی بحث انتگرال نیست صحبت از تبدیل و رادیکال نیست کاروان جذر ها کوچیده است استخوان کسر ها پوسیده است از لگ و بسط نپر آثار نیست رد پایی از خط و بردار نیست هیچکس را زین مصیبت غم نبود صفر صفرم هم دگر مبهم نبود آری آری خواب افسون می کند عقده را از سینه بیرون می کند مردم از این y,x داد، داد روزهای بی ریاضی یاد باد
تعداد مشاهده (464) نظرات (0)